loading...
ایـران نـیـوفان جـامـع تـریـن مـجـلـه تـفـریـحـی ایـنـتـرنـتـی
حاجــَے بازدید : 163 چهارشنبه 22 دی 1395 نظرات (0)

من با همه‌ی درد جهان ساختم اما 

با درد تو هر ثانیه در حال نبردم 

تو دور شدی از من و با این همه یک عمر 

من غیر تو حتا به کسی فکر نکردم 

 

من خسته تن از این همه تاوان جدایی 

ای بی‌خبر از حال من امروز کجایی 

من صبر نکردم که به این روز بیفتم 

انقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی 

ای دوست کجایی؟ 

 

انقدر که راحت به خودم سخت گرفتم 

از عشق شده باور من درد کشیدن 

گیرم همه آینده‌ی من پاک شد از تو 

با خاطره‌های تو چه باید بکنم من 

 

من خسته‌ام از این همه تاوان جدایی 

ای بی‌خبر از حال من امروز کجایی 

من صبر نکردم که به این روز بیفتم 

انقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی 

ای دوست کجایی؟ 

 

 روزبه بمانی

حاجــَے بازدید : 385 سه شنبه 21 دی 1395 نظرات (0)

 

شعر زیبای مولوی در مورد عشق

از آتش عشق در جهان گرمیها

وز شیر جفاش در وفا نرمیها

زانماه که خورشید از او شرمنده‌ست

بی شرم بود مرد چه بی شرمیها

اشعار مولانا , اشعار کوتاه مولانا , اشعار زیبای مولانا

شعر مولوی در مورد بوسه

یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی

شاگرد که بودی که چنین استادی

خوبی و کرم را چو نکو بنیادی

ای دنیا را ز تو هزار آزادی

اشعار مولانا , اشعار کوتاه مولانا , اشعار زیبای مولانا

رباعی و دوبیتی مولانا

من پیر فنا بدم جوانم کردی

من مرده بدم ز زندگانم کردی

می ترسیدم که گم شوم در ره تو

اکنون نشوم گم که نشانم کردی

اشعار مولانا , اشعار کوتاه مولانا , اشعار زیبای مولانا

اشعار ناب و عرفانی مولانا

اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد

آن را که وفا نیست ز عالم کم باد

دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد

جز غـم که هزار آفرین بر غم باد

اشعار مولانا , اشعار کوتاه مولانا , اشعار زیبای مولانا

شعر زیبا از مولانا

گر شرم همی از آن و این باید داشت

پس عیب کسان زیر زمین باید داشت

ور آینه‌وار نیک و بد بنمائی

چون آینه روی آهنین باید داشت

اشعار مولانا , اشعار کوتاه مولانا , اشعار زیبای مولانا

شعر های با معنی مولانا

من محو خدایم و خدا آن منست

هر سوش مجوئید که در جان منست

سلطان منم و غلط نمایم بشما

گویم که کسی هست که سلطان منست

اشعار مولانا , اشعار کوتاه مولانا , اشعار زیبای مولانا

شعر کوتاه مولانا در مورد عشق

بی عشق نشاط و طرب افزون نشود

بی عشق وجود خوب و موزون نشود

صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد

بی‌جنبش عشق در مکنون نشود

اشعار مولانا , اشعار کوتاه مولانا , اشعار زیبای مولانا

شعرهای بسیار ناب مولانا

آنکس که ترا دید و نخندید چو گل

از جان و خرد تهیست مانند دهل

گبر ابدی باشد کو شاد نشد

از دعوت ذوالجلال و دیدار رسل

اشعار مولانا , اشعار کوتاه مولانا , اشعار زیبای مولانا

شعرهای کوتاه مولانا

دلتنگم و دیدار تو درمان من است

بی رنگ رخت زمانه زندان من است

بر هیچ دلی مبـاد و بر هیچ تنی

آنچ از غم هجران تو بر جان من است

شعر , sher , اشعار , auv

شعر بـــی همگــــان بســـــر شـــــود از مولوی

بـــی همگــــان بســـــر شـــــود  بی تـو  بســـــر  نمـــی شــــود

داغ  تـــــو  دارد  ایــــن  دلـــــم  جــــای  دگـــــــر  نمــــی شـــود

دیـــده  عقــــل  مســـت  تــــو  چـرخــــه  چـــرخ  پســـت  تــــو

گــــوش  طـــرب  بــــه دســت تــــو بــی تـــو بســـر نمی شود

جـــان  ز تــــو  جــوش  مـــی کند  دل  ز تـــو  نـوش  می کند

عقـــل خـــــروش مــــی کنــد بـــی تــــــو بســـر نمـی شــود

خمـــــر مـــن  و  خمـــــار مـــن  بــــاغ  مـــن  و  بهـــار مــــن

خـــواب مـــن  و  خمــــار مــــن  بــی تـو  بســر ن می شود

جـــاه و جلال  مــن  تـــویی  ملکت  و  مــــال  مـــن  تـویی

آب  زلال  مــــن  تــــویی  بــــی  تــــو  بســــر  نمی شـود

گـــــاه  ســــوی  وفــــا  روی   گــــاه  ســوی  جفــــا  روی

آن  منــی  کـــجا  روی  بـــی  تــــو  بســـــر  نمی شـــود

دل  بنهنـــد  بــــر کنـــی  تـــوبـــــه  کــننـــــد  بشــکنــی

ایــن همــه خــود تـــو میکنی بــی تو بســر نمی شــود

بی  تـــو  اگـــر  بســـر  شدی  زیــر  جهــان  زبر  شدی

باغ  ارم  سقــر  شــدی  بــی تــو  بســر  نمــی شـود

گــــر تـــو ســری قــدم شـوم  ور تــو کفی  علم شوم

ور بــــروی عــــدم  شــــوم  بی تـو  بسـر  نمی شود

خــواب مــــرا ببستــــه ای  نقـــش مــرا بشسته ای

وز همـــه ام گسسته ای بــی تــــو بسر نمی شود

گـــر  تـــو  نباشی  یار من  گشت  خراب کــار مــن

مــونس و غمگـــسار مـــن  بی تو بسر نمی شود

بی تو نه زندگی خوشم بی تو نه مردگی خوشم

ســر ز غـم تو چون کشم  بی تو بسر نمی شود

هر چه بگویم ای صنم  نیست جـدا ز نیــک و بـد

هم تو بگو  ز لطف خود  بی تو بسر نمی شود

اشعار مولانا , اشعار کوتاه مولانا , اشعار زیبای مولانا

گلچین اشعار مولانا شاعر بزرگ

یــار مرا غار مــرا عشق جگرخوار مرا

یار تویی غـــار تویی خواجه نگهدار مرا

نوح تویی روح تــویی فاتح و مفتوح تـویی

سینـــه مشــروح تــویی بـــر در اســرار مرا

نـــور تـــویی سـور تــویی دولت منصور تـویی

مـــرغ کـــه طــور تــویی خســته بــه منقار مرا

قطـــره تویی بحــر تویی لطـف تــویی قهــر تویی

قنــد  تـــویی  زهـــر  تــویی  بیــــش  میـــازار  مرا

حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی

روضــه اومیــد تویـــی راه  ده  ای یــار مرا

روز تــویی روزه تـــویی حـاصل دریوزه تـویی

آب تــویی کــوزه تــویی آب ده این بـــار مـــرا

دانـــه تویــی دام تــویی بــاده تویی جام تـویی

پختـــه تویی  خـــام تــویی  خـــام  بمگـــذار  مرا

این  تن  اگـــر کـــم  تــندی  راه  دلــم  کــم  زندی

راه  شــدی  تــا  نبــدی  ایـــن  همـــه  گـــفتار  مرا

شعرهای عاشقانه کوتاه , شعر عاشقانه کوتاه , اشعار عاشقانه کوتاه

شعر زیبای بشنو از نی از مولوی

بشنـو این نی چون شکــایت می‌کـــنـد

از  جـداییــهـــا  حکـــــایت  مـــی‌کــــنـد

کــــز نیستـــان تـــا  مـــــرا  ببریــــده‌انـد

در نفیــــــرم  مــــــرد و زن  نالیـــــده‌انـد

سینه خواهم شرحـــه شرحـــه از فراق

تـــا  بگـــویــم  شـــرح  درد  اشتیـــــاق

هـــر کسی کو دور ماند از اصل خویش

بـــاز جویـــد روزگــــــار وصـــل خـــویش

مــن بــــه هــــر جمعیتی نالان شـــدم

جفــت بــدحالان و خوش‌حالان شـــدم

هــر کســی از ظن خــود شــد یـار من

از  درون  مـن  نجســت  اســـرار  مــن

ســـر مــن از نالـــه‌ی مـــن دور نیست

لیـک چشم و گوش را آن نور نیست…

اشعار مولانا , اشعار کوتاه مولانا , اشعار زیبای مولانا

شعر زیبای ای دوست قبولم کن از مولانا

ای دوست قبولم کن وجانم بستان

مستــم کـــن  وز هر دو جهانم بستان

بـا هـــر چـــه دلم قـــرار گیـــرد بــی تـــو

آتش بــه مـــن انـــدر زن و آنـــم بستـان…

شعر حافظ , شعر کوتاه حافظ , شعرهای زیبای حافظ , گلچین اشعار حافظ

شعر ای یوسف خوش نام مـا از مولانا

ای یوسف خوش نام مـا خوش می‌روی بر بام مــــا

ای درشکـــسته جــام مـا ای بــردریـــــده دام ما

ای نــور مـا ای سور مـا ای دولت منصــور مـا

جوشی بنه در شور ما تا می‌شود انگور ما

ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما

آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما

ای یــار مـــا عیــار مـــا دام دل خمـــار مـــا

پا وامکــش از کار ما بستان گــــرو دستار مــا

در گل بمانده پای دل جان می‌دهم چه جای دل

وز آتـــــش ســودای دل  ای وای دل  ای وای مـــــا

اشعار مولانا , اشعار کوتاه مولانا , اشعار زیبای مولانا

اشعار زیبای حضرت مولانا

معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا

کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا

ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد

باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا

یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی

غمخواره یاران شد تا باد چنین بادا

هم باده جدا خوردی هم عیش جدا کردی

نک سرده ی مهمان شد تا باد چنین بادا

زان طلعت شاهانه زان مشعله خانه

هر گوشه چو میدان شد تا باد چنین بادا

زان خشم دروغینش زان شیوه شیرینش

عالم شکرستان شد تا باد چنین بادا

شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد

خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا

اشعار مولانا , اشعار کوتاه مولانا , اشعار زیبای مولانا

منبع:mepatogh.ir

حاجــَے بازدید : 70 سه شنبه 21 دی 1395 نظرات (0)

 

شعر کوتاه سهراب سپهری

هر که با مرغ هوا دوست شود

خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود

اشعار سهراب سپهری , اشعار کوتاه سهراب سپهری , اشعار زیبای سهراب سپهری

اشعار سهراب سپهری

زندگی رسم خوشایندی است

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

پرشی دارد اندازه عشق

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود

اشعار سهراب سپهری , اشعار کوتاه سهراب سپهری , اشعار زیبای سهراب سپهری

اشعار سهراب سپهری

نیست رنگی که بگوید با من

اندکی صبر ، سحر نزدیک است:

هر دم این بانگ برآرم از دل:

وای، این شب چقدر تاریک است!

خنده ای کو که به دل انگیزم؟

قطره ای کو که به دریا ریزم؟

صخره ای کو که بدان آویزم؟

اشعار سهراب سپهری , اشعار کوتاه سهراب سپهری , اشعار زیبای سهراب سپهری

اشعار سهراب سپهری

شاخه ها پژمرده است.

سنگ ها افسرده است.

رود می‌نالد.

جغد می‌خواند.

غم بیاویخته با رنگ غروب.

می‌تراود ز لبم قصه سرد:

دلم افسرده در این تنگ غروب.

اشعار سهراب سپهری , اشعار کوتاه سهراب سپهری , اشعار زیبای سهراب سپهری

شعر هر کجا هستم باشم سهراب سپهری

هر کجا هستم باشم

آسمان مال من است

پنجره ، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است

چه اهمیت دارد

گاه اگر می رویند

قارچ های غربت ؟

” سهراب سپهری “

اشعار سهراب سپهری , اشعار کوتاه سهراب سپهری , اشعار زیبای سهراب سپهری

شعر زیر باران باید رفت سهراب سپهری

چترها را باید بست

زیر باران باید رفت

فکر را خاطره را زیر باران باید برد

با همه مردم شهر زیر باران باید رفت

دوست را زیر باران باید برد

عشق را زیر باران باید جست

زیر باران باید با زن خوابید

زیر باران باید بازی کرد

زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت

زندگی تر شدن پی در پی

زندگی آب تنی کردن در حوضچه “اکنون” است

رخت ها را بکنیم

آب در یک قدمی است …

” سهراب سپهری “

اشعار سهراب سپهری , اشعار کوتاه سهراب سپهری , اشعار زیبای سهراب سپهری

شعر عاشقانه سهراب سپهری

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است

که از حادثه عشق تر است

اشعار سهراب سپهری , اشعار کوتاه سهراب سپهری , اشعار زیبای سهراب سپهری

گلچین شعرهای سهراب سپهری

دود می خیزد ز خلوتگاه من

کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟

با درون سوخته دارم سخن

کی به پایان می رسد افسانه ام ؟

اشعار سهراب سپهری , اشعار کوتاه سهراب سپهری , اشعار زیبای سهراب سپهری

شعر ناب از سهراب سپهری

چرا مردم نمی دانند

که لادن اتفاقی نیست

نمی دانند در چشمان دم جنبانک امروز برق آبهای شط دیروز است ؟

چرا مردم نمی دانند

که در گلهای ناممکن هوا سرد است؟

اشعار سهراب سپهری , اشعار کوتاه سهراب سپهری , اشعار زیبای سهراب سپهری

شعر زندگی خالی نیست سهراب سپهری

زندگی خالی نیست

مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست

آری تا شقایق هست زندگی باید کرد

اشعار سهراب سپهری , اشعار کوتاه سهراب سپهری , اشعار زیبای سهراب سپهری

شعر چشم ها را باید شست سهراب سپهری

من نمی دانم که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست

و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست

گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد

چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید

واژه ها را باید شست …

” سهراب سپهری “

سعدی شیرازی,اشعار سعدی شیرازی,شعر عاشقانه سعدی شیرازی,شعرهای کوتاه سعدی شیرازی

شعر های عرفانی سهراب سپهری

تهی بود نسیمی

سیاهی بود و ستاره ای

هستی بود و زمزمه ای

لب بود و نیایشی

من بود و تویی

نماز و محرابی

اشعار مولانا , شعر کوتاه مولانا , شعرهای زیبای مولانا

شعر آب را گل نکنیم سهراب سپهری

آب را گل نکنیم

در فرودست انگار کفتری می خورد آب

یا که در بشه ای دور سیره ای پر می شوید

یا در آبادی کوزه ای پر می گردد

آب را گل نکنیم

شاید این آب روان می رود پای سپیداری تا فروشوید اندوه دلی

دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب

رزن زیبایی آمده لب رود ….

شعر شهریار,اشعار شهریار,شعرهای شهریار

شعر های سهراب سپهری

مادرم صبحی می گفت :‌ موسم دلگیری است

من به او گفتم : زندگانی سیبی است ‚ گاز باید زد با پوست ..

شعر حافظ , شعر کوتاه حافظ , شعرهای زیبای حافظ , گلچین اشعار حافظ

شعر من مسلمانم سهراب سپهری

…..من مسلمانم.

قبله ام یک گل سرخ.

جانمازم چشمه، مهرم نور.

دشت سجاده من.

من وضو با تپش پنجره ها می گیرم.

در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف.

سنگ از پشت نمازم پیداست:

همه ذرات نمازم متبلور شده است.

من نمازم را وقتی می خوانم

که اذانش را باد ، گفته باد سر گلدسته سرو.

من نمازم را پی “تکبیره الاحرام” علف می خوانم،

پی “قد قامت” موج….

” سهراب سپهری “

شعر پاییز , اشعار کوتاه پاییز , شعرهای عاشقانه پاییز

شعر شب بود سهراب سپهری

شب بود و چراغک بود.

شیطان ، تنها، تک بود.

باد آمده بود، باران زده بود: شب تر ، گل ها پرپر.

بویی نه براه.

ناگاه

آیینه رود، نقش غمی بنمود: شیطان لب آب.

خاک سایه در خواب.

زمزمه ای می مرد.بادی می رفت، رازی می برد

خیام نیشابوری,خیام,رباعیات خیام نیشابوری,اشعار خیام,شعرهای خیام

شعر تنهایی سهراب سپهری

ماه بالای سر آبادی است

اهل ابادی در خواب است

باغ همسایه چراغش روشن,

من چراغم خاموش.

یاد من باشد تنها هستم.

ماه بالای سر تنهایی است.

اشعار فصل بهار , شعر نو فصل بهار , شعر کوتاه فصل بهار , شعر عاشقانه فصل بهار

شعر صدا کن مرا سهراب سپهری

به باغ همسفران

صدا کن مرا

صدای تو خوب است.

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید…

” سهراب سپهری “

شعرهای عاشقانه کوتاه , شعر عاشقانه کوتاه , اشعار عاشقانه کوتاه

اشعار سهراب سپهری

دود می‌خیزد ز خلوتگاه من.

کس خبر کی یابد از ویرانه‌ام؟

با درون سوخته دارم سخن.

کی به پایان می‌رسد افسانه‌ام؟

اشعار سهراب سپهری , اشعار کوتاه سهراب سپهری , اشعار زیبای سهراب سپهری

اشعار سهراب سپهری

دنگ…، دنگ ….

ساعت گیج زمان در شب عمر

می زند پی در پی زنگ.

زهر این فکر که این دم گذر است

می شود نقش به دیوار رگ هستی من.

لحظه ام پر شده از لذت

یا به زنگار غمی آلوده‌ است.

لیک چون باید این دم گذرد،

پس اگر می گریم

گریه ام بی ثمر است.

و اگر می خندم

خنده ام بیهوده‌ است.

اشعار سهراب سپهری , اشعار کوتاه سهراب سپهری , اشعار زیبای سهراب سپهری

شعر زاغچه سهراب سپهری

من از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم

حرفی از جنس زمان نشنیدم!

هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود.

کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.

هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت .

من به اندازه ی یک ابر دلم میگیرد

و شبی از شبها

مردی از من پرسید

تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟

باید امشب بروم

باید امشب چمدانی را

که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم

و به سمتی بروم

که درختان حماسی پیداست

رو به ان وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند

یه نفر باز صدا زد سهراب!

کفش هایم کو؟

“اشعار سهراب سپهری

اشعار سهراب سپهری , اشعار کوتاه سهراب سپهری , اشعار زیبای سهراب سپهری

شعر پنج برعکس سهراب سپهری

پنج وارونه چه معنا دارد ؟

خواهر کوچـکم ایـن را پرسـید!

مـــن بــــــــــــــه او خــــنــدیـــــدم .

کــمـی آزرده و حــیــرت زده گــفــت :

روی دیــــــوار و درخــــتــــــان دیــــــــدم

بــــازهم خندیدم! گفت دیروز خودم دیـدم

پسر همسایه پنج وارونه به مینو مــــیداد

آنقدر خنده برم داشت که طفلک تــرسید

بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم

بــــــعــــــدهــــا وقــــتــی غــــم

سقـــف کوتاه دلت را خم کرد

بـی گــــمــــان می فهــــمی

پنج وارونه چه معنا دارد

• سهراب سپهری •

اشعار سهراب سپهری , اشعار کوتاه سهراب سپهری , اشعار زیبای سهراب سپهری

 

حاجــَے بازدید : 94 یکشنبه 28 آذر 1395 نظرات (0)

شعر زیبای حافظ شیرازی

 

خواجه شمس‌الدین محمد شیرازی متخلص به "حافظ"، غزلسرای بزرگ و از خداوندان شعر و ادب پارسی است. وی حدود سال ۷۲۶ هجری قمری در شیراز متولد شد. دیوان اشعار او شامل غزلیات، چند قصیده، چند مثنوی، قطعات و رباعیات است. وی به سال ۷۹۲ هجری قمری در شیراز درگذشت. آرامگاه او در حافظیهٔ شیراز زیارتگاه صاحبنظران و عاشقان شعر و ادب پارسی است. 

 

ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم

تا درخت دوستی بر کی دهد

حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

گفت و گو آیین درویشی نبود

ور نه با تو ماجراها داشتیم

شیوهٔ چشمت فریب جنگ داشت

ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم

گلبن حسنت نه خود شد دلفروز

ما دم همت بر او بگماشتیم

نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد

جانب حرمت فرونگذاشتیم

گفت خود دادی به ما دل حافظا

ما محصل بر کسی نگماشتیم

 

 

منبلع بیتوته

 

حاجــَے بازدید : 152 یکشنبه 28 آذر 1395 نظرات (0)

شعر زیبا درباره شب یلدا 

 

ﺩﻭ ﻗﺪﻡ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺑﻪ ﯾﻐﻤﺎ ﺑﺮﻭﺩ

ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺭﻧﮓ ِ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺯ ﮐﻒ ِ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮﻭﺩ

ﻫﺮﮐﻪ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺑﺮ ﺍﻧﮕﯿﺨﺖ ﮔﻮﺍﺭﺍﯾﺶ ﺑﺎﺩ ......

ﺩﻝ ِ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺷﻮﻗﯽ ﭘﯽ ِ ﯾﻠﺪﺍ ﺑﺮﻭﺩ؟

ﮔﻠﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭ !

ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺲ ﻛﻦ !

ﺗﺎ ﺑﺠﻨﺒﻴﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﺗﻤﺎﻡ !!

بیشتر در ادمه مطلب

حاجــَے بازدید : 174 یکشنبه 28 آذر 1395 نظرات (0)

اشعار عاشقانه و زیبای بهادر یگانه

 

ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من

این سکوت مرا ناشنیده مگیر

ای آشنا ، چشم دل بگشا ، حال من بنگر   

سوز و ساز دلم را ندیده مگیر

امشب که تو ، در کنار منی ، غمگسار منی

 سایه از سر من تا سپیده مگیر

ای اشک من ، خیز و پرده مشو ، پیش چشم ترم

وقت دیدن او ، راه دیده مگیر

بیشتر در ادمه مطلب

حاجــَے بازدید : 72 یکشنبه 28 آذر 1395 نظرات (0)

اشعار میلاد پیامبر و امام صادق (ع)

 

گل خنده،به روی حیدر مبارکه

بر مسلمین عید پیغمبر مبارکه

صلوات ِ خدا بر احمد،سیّدُنا یا محمد

چون جلوه گر شده،آن خورشید وفا

آوای کائنات،شد مدح مصطفی

خوش آمدی ای،آیت رحمت خدایی

نبیّ اکرم،سَرور ِ کُلّ ما سوایی

بیشتر در ادمه مطلب

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 383
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 73
  • آی پی دیروز : 43
  • بازدید امروز : 170
  • باردید دیروز : 179
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 879
  • بازدید ماه : 4,354
  • بازدید سال : 29,439
  • بازدید کلی : 143,229
  • #مـن_حـمایـت_میکنم(:

    کمک به موسسه محک