loading...
ایـران نـیـوفان جـامـع تـریـن مـجـلـه تـفـریـحـی ایـنـتـرنـتـی
حاجــَے بازدید : 206 یکشنبه 26 دی 1395 نظرات (0)

آيت‌ اللّه‌ سيد محمود طالقاني‌

 

در پشت‌ قرآني‌ كه‌ پدر ايشان‌ نوشته‌اند: «سيد محمود طالقاني‌ روز شنبه‌ 4 شهر ربيع‌ الاول‌ 1329 به‌ دنيا آمد

پدر

مرحوم‌ آيت‌ اللّه‌ سيد ابوالحسن‌ طالقاني‌ از مبارزين‌ عليه‌ سلطنت‌ رضاخان‌ و همكار مرحوم‌ مدرس‌ است‌. آن‌ مرحوم‌ (سيد ابوالحسن‌ طالقاني‌) مدتي‌ در قزوين‌ درس‌ خواند، سپس‌ به‌ تهران‌ آمد و دوره‌ي‌ سطح‌ را پيش‌ شيخي‌ مي‌خواند به‌ اسم‌ شيخ‌ علي‌. بعد از طهران‌ به‌ اصفهان‌ منتقل‌ مي‌شود و در نزد آقاي‌ شيخ‌ محمد حسين‌ اصفهاني‌ برادر آقانجفي‌ درس‌ مي‌خواند. سپس‌ به‌ كربلا و بعد به‌ سامره‌ مي‌رود و در زمره‌ي‌ شاگردان‌ ميرازي‌ شيرازي‌ قرار مي‌گيرد. يك‌ دوره‌ي‌ شش‌ ماهه‌ در نزد مرحوم‌ صدر، مرجع‌ تقليد زمان‌ خود، درس‌ خواند.

دوران‌ كودكي‌

از خاطراتي‌ كه‌ آن‌ مرحوم‌ از دوران‌ كودكي‌ خود كه‌ حدود 10-12 سال‌ داشت‌ نقل‌ مي‌كرد، جلساتي‌ بود كه‌ در زمان‌ اواخر سردار سپهي‌ رضاخان‌ در منزل‌ پدر ايشان‌ عليه‌ رضاخان‌ تشكيل‌ مي‌شد و مرحوم‌ مدرس‌ نيز از گردانندگان‌ اصلي‌ اين‌ مجلس‌ بود و با شركت‌ روحانيون‌ برقرار مي‌گرديد. ايشان‌ ناظر بر آن‌ جلسات‌ پرشور و از طرف‌ پدر درِمنزل‌ ايستاده‌ بود كه‌ اگر مأمورين‌ آمدند آنان‌ را باخبر كند. در يكي‌ از جلسات‌، آقاي‌ طالقاني‌ خبر مي‌آورند كه‌ آژانها آمدند، آنها جلسه‌ را تبديل‌ به‌ ختم‌ «امن‌ يجيب‌» مي‌كنند و بعد كه‌ مأمور مي‌آيد مي‌بينند كه‌ آنها مشغول‌ ختم‌ «امن‌ يجيب‌» هستند، هرچه‌ مأمور به‌ آقا (منظور آيت‌ اللّه‌ سيد ابوالحسن‌ طالقاني‌) مي‌گويد كه‌ با شما كار دارم‌، ايشان‌ بدون‌ اينكه‌ اعتنايي‌ بكنند مرتب‌ ذكر «امن‌ يجيب‌» مي‌گويد و مأمور كه‌ اين‌ وضع‌ را مي‌بيند ناچار به‌ ترك‌ جلسه‌ مي‌شود.

 

تحصيلات‌

در اوايلي‌ كه‌ حوزه‌ي‌ علميه‌ي‌ قوم‌ توسط‌ مرحوم‌ آقا شيخ‌ عبدالكريم‌ تأسيس‌ شده‌ بود توسط‌ مرحوم‌ آيت‌ اللّه‌ سيد محي‌ الدين‌ طالقاني‌ شوهر همشيره‌ي‌ ايشان‌ به‌ حضور آقا شيخ‌ عبدالكريم‌ معرفي‌ و ايشان‌ در آنجا مشغول‌ درس‌ خواندن‌ مي‌شود. اساتيد ايشان‌ مرحوم‌ سيد محمد حجت‌، مرحوم‌ آيت‌ اللّه‌ سيد محمد تقي‌ خوانساري‌ بودند و نيز درجه‌ي‌ اجتهاد را از مرحوم‌ حاج‌ شيخ‌ عبدالكريم‌ مي‌گيرد.

* تفسير قرآن‌: از جمله‌ فعاليتهاي‌ ايشان‌ در اين‌ دوره‌ تفسير قرآن‌ است‌ (كه‌ براي‌ اولين‌ بار قرآن‌ از گوشه‌ي‌ قبرستانها، بازوي‌ پهلوانان‌ و مراسم‌ عقد و عروسي‌ و غيره‌ وارد صحنه‌ي‌ زندگي‌ مي‌شود. و حقايق‌ آن‌ به‌ طور عريان‌ بيان‌ مي‌گردد و نشان‌ داده‌ مي‌شود كه‌ قرآن‌ راهنماي‌ زندگي‌ است‌ نه‌ قرائت‌ براي‌ اموات‌ و گورستانها.) و همچنين‌ تعليم‌ نهج‌ البلاغه‌.

علاوه‌ بر اين‌، ايشان‌ در ترجمه‌ و تدوين‌ موضوعي‌ نهج‌ البلاغه‌ با آقاي‌ حاج‌ ميراز خليل‌ كمره‌اي‌ همكاري‌ نزديك‌ داشت‌ و چند جلد آن‌ مانند نهج‌ البلاغه‌ و جنگ‌نهج‌ البلاغه‌ و... نيز منتشر شد ولي‌ ادامه‌ پيدا نكرد.

آقاي‌ كمره‌اي‌ در مقدمه‌ي‌ كتاب‌ «نهج‌ البلاغه‌ يا دايرة‌ المعارف‌ علوي‌» بخش‌ جنگ‌، چاپ‌ سال‌ 1324، مي‌گويد: «و از معاضدت‌ فكري‌ جناب‌ علامه‌ آقاي‌ سيد محمود طالقاني‌ كثراللّه‌ امئاله‌ كه‌ جز تقوي‌ و خدمت‌ در سريره‌ ندارند سپاسگزاريم‌. (جزاه‌ اللّه‌ عني‌ و عن‌ اجداده‌ المكرمين‌ خيرالجزاء).»

 

 

 

 

تأثير قرآن‌ در مبارازت‌ مسلّحانه‌

نكته‌ي‌ قابل‌ توجه‌ اين‌ است‌ كه‌ اولين‌ اقدام‌ مسلحانه‌اي‌ كه‌ بعد از شهريور 1320 توسط‌ مرحوم‌ نواب‌ صفوي‌ و ياران‌ انجام‌ گرفت‌ نيز تحت‌ تأثير جلسات‌ تفسير قرآن‌ آيت‌ اللّه‌ طالقاني‌ است‌، زيرا مرحوم‌ نواب‌ صفوي‌ از جمله‌ شركت‌ كنندگان‌ درس‌ تفسير آيت‌ اللّه‌ طالقاني‌ بود. ولذا به‌ جرئت‌ مي‌توان‌ گفت‌ تفسير قرآن‌ او شالوده‌ي‌ مبارز مسلحانه‌ را ريخت‌ و همين‌ تعاليم‌ ناب‌ اسلامي‌ و قرآني‌ بوده‌ كه‌ همراه‌ با ديگر عوامل‌ به‌ فروريختن‌ بنياد رژيم‌ سلطنتي‌ منجر شد. و نيز به‌ گفته‌ي‌ آقاي‌ هاشمي‌ رفسنجاني‌ «تأييد ايشان‌ از مبارازت‌ مسلحانه‌ تأثير بسياري‌ در جامعه‌ي‌ مذهبي‌ داشت‌».

تأليفات‌

آثاري‌ كه‌ از ايشان‌ مانده‌ است‌ در كارنامه‌اي‌ به‌ وسيله‌ي‌ دو تا ثبت‌ شده‌ كه‌ بي‌ هيچ‌ كم‌ و كاستي‌ به‌ وسيله‌ي‌ يك‌ تا به‌ دست‌ راست‌ او داده‌ خواهد شد. اما آنچه‌ كه‌ تاكنون‌ به‌ صورت‌ كتاب‌ درآمده‌ است‌، به‌ جز آنچه‌ بعداً درخواهد آمد عبارتنداز:

1- گفتارهاي‌ راديويي‌ ايشان‌ مربوط‌ به‌ سال‌ 1325 و 1326.

2- ترجمه‌ و توضيح‌ بخشي‌ از نهج‌ البلاغه‌ در سال‌ 1325 و 1326.

3- اسلام‌ و مالكيت‌.

4- به‌ سوي‌ خدا مي‌رويم‌ (خاطرات‌ سفر حج‌)

5- مقدمه‌ و خلاصه‌ و توضيح‌ و پاورقي‌ كتاب‌ «تنبيه‌ الامة‌ و تنزيه‌ الملة‌» نوشته‌ي‌ آيت‌ اللّه‌ شيخ‌ محمد حسين‌ نائيني‌.

6- ترجمه‌ي‌ جلد اول‌ امام‌ علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌، تأليف‌ عبدالفتاح‌ عبدالمقصود.

7 تا 12- تفسير پرتوي‌ از قرآن‌ در 6 جلد: تفسير سوره‌ي‌ فاتحة‌ الكتاب‌، بقره‌، سوره‌ي‌ آل‌ عمران‌ و 24 آيه‌ از سوره‌ي‌ نساء در چهار مجلد، تفسير جزء سي‌ ام‌ قرآن‌ در دو مجلد.

13 به‌ بعد، سخنرانيها و مقالات‌ و نوشته‌هاي‌ متعدد ديگري‌ كه‌ برخي‌ از آنها به‌ نامهاي‌ مختلف‌ چاپ‌ شده‌ است‌.

نخستین نماز جمعه بعد انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ به امامت ایت الله طالقانی در ۵ مرداد ۱۳۵۸ 

 


حاجــَے بازدید : 41 چهارشنبه 08 دی 1395 نظرات (0)

زندگی نامه ميثم تمار یکی از یاران امام علی (ع)
ميثم بن يحيي تمّار، غلام زني از بني اسد و عجمي‌تبار بود. امير مؤمنان علي عليه السلام او را خريد و آزاد ساخت. ميثم از خواص اصحاب و از ياران و شيعيان به حق آن حضرت به شمار مي‌آمد.او به مقدار قابليت و ظرفيت خويش از محضر امام علي عليه السلام علم آموخت و آن حضرت او را بر برخي از اخبار غيبي و اسرار نهان آگاه ساخت تا جايي که ابن عباس از محضر ميثم استفاده مي‌کرد.


نقل است که امير مومنان عليه السلام چگونگي کشته شدن ميثم را پيش‌گويي و به وي فرمود: تو را بعد از من دستگير مي‌کنند و به دار خواهند زد. در روز سوم از بيني و دهان تو خون روان خواهد شد و محاسنت را رنگين خواهد ساخت.
آن گاه امام درختي را که بر اّن ميثم را بر دار خواهند کشيد به او نشان داد و فرمود: تو در آخرت با من خواهي بود. پس از شهادت اميرالمومنين عليه السلام ميثم پيوسته به نزد آن درخت مي‌آمد و نماز مي‌گزارد.


ميثم در سال آخر عمر خويش به بيت الله الحرام و سپس به مدينه رفت و در آن جا به ديدار ام المومنين ام سلمه شتافت و از احوال امام حسين عليه السلام پرس و جو کرد. ام سلمه به وي گفت: بسيار مي‌شنيدم که رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم سفارش تو را به اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي‌فرمود. امام حسين عليه السلام نيز تو را بسيار ياد مي‌کند.

ميثم به کوفه بازگشت و در همان سال، يعني آخر سال 60 هجري، ده روز قبل از ورود امام حسين عليه السلام به عراق، توسط عبيدالله بن زياد ملعون دستگير شد و به همان نحوي که امام علي عليه السلام خبر داده بود به دار آويخته شد و به شهادت رسيد.


فضائل ميثم
بزرگترين فضيلت‏يک انسان، همان ايمان و علم و تقواست که در ميثم نيز وجود داشت.اما اضافه بر اينها، گاهي برجستگيهاي خاصي در شخصيت‏يک مؤمن متقي وجود دارد که او را نسبت‏به ديگران، برتر مي‏ سازد. در اين بخش، اشاره‏اي کوتاه به بعضي از اين صفات ارزنده و امتيازات و فضايل خاص ميثم مي‏شود:


سخنوري
ميثم، بياني رسا داشت و در نطق و سخن، توانا و فصيح بود. سخنوري ميثم تمار را از اين واقعه که نقل مي‏شود مي‏توان دريافت:
در بازار، ميثم، رئيس صنف ميوه ‏فروشان بود. هرگاه قرار بود در جايي و نزد کسي و يا موقعيت مهمي، سخني گفته شود از ميثم تمار مي‏خواستند که سخنگويشان باشد. گروهي از بازاريان نزد ميثم رفتند تا باهم به عنوان شکايت از حاکم و عامل بازار، پيش «ابن زياد» بروند که والي شهر کوفه بود. در اين برخورد و ديدار با ابن‏ زياد ميثم بود که به نمايندگي از ديگران با رشادت به سزايي سخن گفت. خود ميثم در باره اين ديدار و سخنها مي‏گويد:
ابن زياد، با شنيدن گفتارم به شگفتي افتاد و در سکوت فرورفت.همين بيان صريح و حقگويي آشکار باعث ‏شد که از ميثم کينه‏ اي در دل ابن زياد بماند.


راوي حديث در صدر اسلام
با آن استعداد خاص و موقعيت‏ خوبي که ميثم داشت، احاديث زيادي از علي(ع) شنيده بود، و آن گونه که از گفته‏ هاي پسرش بر مي‏آيد، حتي کتابي که مجموعه‏ اي از احاديث ‏بود تاليف کرده است، ليکن متاسفانه از نوشته‏ هاي او چيزي باقي نماند و راويان ديگر هم به خاطر درک نکردن موقعيت و اهميت آن به نقل از وي نپرداختند و بيشتر آنها از دسترس دور ماند. فقط اندکي از روايات ميثم در کتابهاي حديث نقل شده است. پسرانش يعقوب و صالح از نوشته‏ هاي او روايت نقل مي ‏کردند.


خبر مرگ معاويه بن ابو سفيان
ابو خالد، به صالح، فرزند ميثم خبر داد که: روز جمعه‏ اي با پدرت در شط فرات به کشتي نشسته بوديم که ناگهان باد سختي محفوظ بمانيد. اين باد، «عاصف‏» است و خبر مرگ معاويه را مي‏دهد که هم‏اکنون مرد.يک هفته بعد، قاصدي از شام آمد. با او ملاقات کردم و اخبار را از او پرسيدم، گفت: مردم در امن و امان به سر مي‏برند، معاويه فوت کرده ومردم با فرزندش يزيد، بيعت کرده ‏اند.گفتم: مرگ معاويه در چه روزي واقع شد؟ گفت: روز جمعه گذشته.


ج - قيام مختار پس از شهادت حضرت مسلم در کوفه، ابن زياد حاکم‏ کوفه، ميثم و مختار و جمعي ديگر را دستگير و زنداني کرد. ميثم تمار به مختار گفت: تو از زندان رها مي‏شوي و به ‏خونخواهي حسين‏بن علي(ع) قيام خواهي کرد و همين شخص را -ابن زياد - که ما را مي‏کشد، خواهي کشت.
ابن زياد مختار را از زندان، طلبيد تا او را به قتل برساند که در همين اثنا قاصدي از سوي يزيد همراه نامه ‏اي فرارسيد که در آن نامه، دستور آزاد کردن مختار بود. او هم طبق دستور، مختار را رها کرد و ميثم را به دار آويخت.


خبراز واقعه کربلا
زني به نام «جبله مکي‏» نقل مي‏کند که از ميثم تمار شنيدم که مي‏گفت: اين امت، پسر دختر پيامبرشان را در دهم محرم مي‏ کشند و دشمنان خدا اين روز را مبارک مي‏ دانند. اين واقعه، قطعا انجام خواهد گرفت. اين، داستاني است که مولايم اميرمؤمنان مرا از آن آگاه کرده است. او به من خبر داده است که بر حسين(ع) همه چيز خواهد گريست، حتي حيوانات بيابان و دريا و آسمان و خورشيد و ماه و ستارگان و آدميان و اجنه مؤمن و همه و همه....


آن گاه ميثم گفت: اي جبله! بدان که حسين‏بن علي(ع) سرور شهيدان در قيامت است و يارانش بر شهيدان ديگر برتري دارند. اي جبله! هرگاه به خورشيد نگاه کردي و ديدي که چون خون تازه، قرمز است، بدان که سيدالشهدا کشته شده ‏است.
جبله مي‏گويد: يک روز از خانه بيرون آمدم. ديدم خورشيد بر ديوارها مي‏ تابد، همچون پارچه‏ هاي رنگ ‏آميزي شده که به سرخی می زد. صيحه کشيده و گريه کردم و گفتم: به خدا سوگند، سرور ما حسين ‏بن علي(ع) کشته شد!....


مزار شهيد
مدتي پيکر پاک و مطهر ميثم پس از شهادتش بر سر داربود. ابن زياد براي اهانت‏ بيشتر به ميثم اجازه نداد که بدن‏ مقدس او را فرود آورده و به خاک بسپارند; به علاوه مي ‏خواست با استمرار اين صحنه، زهر چشم بيشتري از مردم‏ بگيرد و به آنان بفهماند که سزاي مدافعان و پيروان‏ علي(ع) چنين است، ولي غافل از آن بود که شهيد، حتي پس از شهادتش هم، راه نشان مي‏دهد، الهام مي ‏بخشد، اميد مي ‏آفريند و مايه ترس و تزلزل حکومتهاي جور و ستم است، او اولين مسلماني بود که به هنگام قتل بر دهانش لگام زده شد.


هفت تن از مسلمانان غيور و متعهد که از همکاران او و خرمافروش بودند، اين صحنه را نتوانستند تحمل کنند که ميثم شهيد، همچنان بالاي دار بماند; با هم، هم‏پيمان شدند تا پيکر شهيد را برداشته و به خاک بسپارند. براي غافل ساختن ماموراني که به مراقبت از جسد و دار مشغول بودند، تدبيري انديشيدند و نقشه را به اين صورت عملي ساختند که: شبانه در نزديکيهاي آن محل، آتشي افروختند و تعدادي از آنان بر سر آن آتش ايستادند.


نگهبانان، براي گرم شدن به طرف آتش آمدند، در حالي که چند نفر ديگر از دوستان شهيد، براي نجات پيکر مقدس «ميثم‏» از آتش دور شده بودند. طبيعتا، ماموران که در روشنايي آتش ايستاده بودند، چشمشان صحنه تاريک محل دار را نمي‏ديد. آن چند نفر، خود را به جسد رسانده و آن را از چوبه دار باز کردند و آن طرفتر در محل برکه آبي که خشک شده بود دفن نمودند.


صبح شد. ماموران جنازه را بر دار نديدند; خبر به «ابن‏ زياد» رسيد. ابن زياد مي‏دانست که مدفن او مزار هواداران علي(ع) خواهد شد. از اين رو جمع انبوهي را براي يافتن جنازه ميثم، مامور تفتيش و جستجوي وسيع منطقه ساخت، ولي آنان هرچه گشتند، اثري از جنازه نيافتند و مايوس گشتند.
اينک مزار شهيد يک مشهد است و به شهادت ايستاده است. گواه پيروزي حق و شاهد رسوايي و نابودي باطل است. در سرزمين عراق در محلي ميان نجف اشرف و کوفه، بارگاهي است که مدفن «ميثم تمار» است. بر سنگ مزارش نام ميثم به عنوان يار و مصاحب علي - عليه السلام نوشته شده است.

 

ميثم تمار,زندگی نامه ميثم تمار,نحوه شهادت ميثم تمار

 

 «ميثم‏» يکپارچه تلاش و اشتياق بود. در راه تثبيت‏ حق و روشن نگاه داشتن مشعل حق و ارزشهاي اصيلي که به خاموشي مي‏گراييد، جان بر کف و شهادت‏ طلب بود. او با وارستگي و ايماني استوار و جهادي پايدار، رهروي راستين در مسير حق بود; مجاهدي سرشار از اخلاص و تجسمي والا از عقيده و جهاد بود.


سزاوار است که جويندگان حق و پويندگان راه پاکي که ميثم به انجام رسانيد، به آن يگانه اقتدا کنند و در انديشه و کردار و در فکر و عمل، گام، جاي گام او بگذارند.که او «اسوه‏» بود.
و پيروي از اسوه‏ هاي کمال، وظيفه کمال جويان است.شهيدان، اينگونه در تداوم راهشان توسط پيروان وفادار، به حيات جاويد مي‏ رسند.سلام خدا و فرشتگان وپاکان بر «ميثم تمار»، که هنوز هم چراغي روشن بر سر راه انسانيت است، نور مي‏دهد و «راه‏» مي‏ نمايد.

منبع:tarikheslam.com

منبع:بیتوته

حاجــَے بازدید : 41 چهارشنبه 08 دی 1395 نظرات (0)

آیت الله سید رضا فیروزآبادی

 

آیت الله سید رضا فیروزآبادی
حاجی سیدرضا فیروزآبادی (زاده ۱۲۵۱ خورشیدی فیروزآباد شهر ری درگذشته ۱۴ مرداد ۱۳۴۴) سیاستمدار، روحانی و نیکوکار ایرانی بود. وی از نمایندگان مجلس شورای ملی در چهار دورهٔ مختلف و بنیان گذار بیمارستان فیروزآبادی شهر ری بود.

 

زندگینامه آیت الله سید رضا فیروزآبادی
آیت الله حاجی سید رضا فیروزآبادی، فرزند سید هاشم، در سال ۱۲۵۱ خورشیدی در فیروز آباد شهرری به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خویش را در زادگاهش، فیروز آباد آغاز کرد. وی بعداً در مدرسه آصفیه نزدیک مسجد جامع تهران ادامه تحصیل داد.


فیروز آبادی درسال ۱۲۵۳ هجری شمسی در حوادث مشروطه شرکت داشت. او درسال ۱۲۹۴ نماینده الیغار و فشافویه در دوره سوم بود وی در سال ۱۳۰۳ دستگیر شده و به کلات نادری در خراسان تبعید شد. آیت الله سید رضا فیروزآبادی درسال ۱۳۰۵ به عنوان نماینده مردم تهران وارد ششمین دوره شد و این جایگاه حتی در هفتمین دوره نیز ادامه یافت. آیت الله فیروزآبادی همچنین درشکل گیری جبهه ملی دوم و تاسیس جمعیت نهضت آزادی نقش به سزایی داشت و حرکتهای سیاسی خود را از طریق دو جریان تعیین نمود.

 

آیت الله سید رضا فیروزآبادی در غائله جمهوری‌خواهی همراه سید حسن مدرس که از رهبران مبارزه با جمهوریت بود، قرار گرفت و هرگز حاضر به ترک رویه خود نشد. علاوه بر آن انجمنی هم از کلیه اصناف تهران تشکیل داد که در منزل وی اقداماتی علیه جمهوریت داشتند. بدین ترتیب وی در فاصله سالهای ۱۲۹۴ش. تا ۱۳۲۲ش. در دوره‌های سوم، ششم، هفتم و چهاردهم، یعنی برای چهار دوره نماینده مجلس شورای ملی بود. در دورهٔ سوم از شهر ری و در دوره‌های ۶ و ۷ و ۱۴ از تهران به نمایندگی انتخاب گردید.

 

زندگینامه آیت الله سید رضا فیروزآبادی,سید رضا فیروزآبادی, بیوگرافی آیت الله سید رضا فیروزآبادی

آیت الله سید رضا فیروزآبادی از نمایندگان مجلس شورای ملی بود

 

آیت الله سید رضا فیروزآبادی حقوق دریافتی از مجلس را صرف ساختن بیمارستان بزرگی و مسجد فیروزآبادی در شهر ری کرد که به نام خودش مشهور شد. او در شروع فعالیت جبهه ملی ایران (دوم) نیز فعالیت می‌کند. وی همچنین در تاسیس جمعیت نهضت آزادی ایران حضور داشت.

 

احداث بیمارستان و سایر ابنیه خیریه توسط آیت الله فیروز آبادی
آیت الله سید رضا فیروز آبادی در تمام مدتی که نمایندهٔ مجلس بود، حقوقی از مجلس دریافت ننمود و تنها هنگامی که تصمیم گرفت که بیمارستانی در شهر ری و حضرت عبدالعظیم بسازد، حقوق خود را از مجلس شورای ملی گرفت و آن را به مصرف [بخشی از] مخارج و هزینه‌های بیمارستان رسانید. فیروزآبادی، باغ حرمت الدوله را که مساحتی حدود ۶۲۰۰۰ متر مربع داشت، از وُرّاث او، از قرار متری یک قران خرید و شروع به [احداث] ساختمان‌هایی برای امور خیریه نمود.

 

ساختمان‌هایی که آیت الله فیروز آبادی احداث نمود، عبارتند از: بیمارستان صد تختخوابی، بیمارستان سیصد تختخوابی، و بالاخره [شمار تختهای] بیمارستان مزبور را، به ۶۴۰ تختخواب رسانید. این بیمارستان که در روز دوم آذر ماه ۱۳۱۳ به همت سید رضا فیروز آبادی افتتاح شد، امروزه هنوز هم با نام بیمارستان فیروزآبادی دائر می‌باشد و یکی از بهترین بیمارستان‌های تهران به شمار می آید.

فیروزآبادی بعد از إتمام بنای بیمارستان، یک زایشگاه مدرن و یک مسجد بزرگ نیز، در جنب بیمارستان خویش، احداث نمود. سپس پرورشگاه و دارالایتامی بزرگ نیز، در جنب مسجد و بیمارستان نمود.

 

زندگینامه آیت الله سید رضا فیروزآبادی, بیوگرافی آیت الله سید رضا فیروزآبادی

آیت الله سید رضای فیروزآبادی، در ۱۴ مرداد ۱۳۴۴ در تهران درگذشت

 

زندگی خصوصی و مرگ آیت الله فیروز آبادی
فیروزآبادی دو همسر داشت که از یکی هشت فرزند (چهار پسر و چهار دختر) و از دیگری چهار فرزند (دو پسر و دو دختر) مجموعاً دارای دوازده فرزند است. فرزندان و نواده و احفاد ایشان نیز در حال حاضر به یکصد نفر بالغ هستند. اهتمام فیروز آبادی به بنای مریض‌خانه از حقوق نمایندگی مجلس و محصول عمل او در تولید زراعی و ایجاد دارالایتام، آموزشگاه و مدرسهٔ نمونه از فعالیتهای روزمره وی بودند.

حاج سید رضای فیروزآبادی، در ۱۴ مرداد ۱۳۴۴ در تهران درگذشت و در مقبره‌ای که در جنب بیمارستان خویش، برای خود بنا نموده بود، به خاک سپرده شد.

 

درباره او
مهدی بامداد، نویسندهٔ کتاب شرح حال رجال ایران، در مورد وی می‌نویسد:
فیروزآبادی از روحانیون خیّری است که در قرن اخیر وجود داشته و در عالم خودش در امور خیریه، در میان روحانیون، کم نظیر و بلکه بی نظیر بوده‌است.

منبع : fa.wikipedia.org

منبع: بیتوته

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 383
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 39
  • آی پی دیروز : 43
  • بازدید امروز : 103
  • باردید دیروز : 179
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 812
  • بازدید ماه : 4,287
  • بازدید سال : 29,372
  • بازدید کلی : 143,162
  • #مـن_حـمایـت_میکنم(:

    کمک به موسسه محک