loading...
ایـران نـیـوفان جـامـع تـریـن مـجـلـه تـفـریـحـی ایـنـتـرنـتـی
حاجــَے بازدید : 78 چهارشنبه 22 دی 1395 نظرات (0)

|ایران نیوفان جامع ترین مجله تفریحی |

بیوگرافی سیاوش خیرابی

سیاوش خیرابی بازیگر ایرانی ، زاده بیست و نهم آذر ماه شصت و سه (۱۳۶۳/۹/۲۹) در تهران متولد بوده و  اصالتش تبریزی است.

مادرش ماهرخ برهانی، پدرش منوچهر خیرابی و دو برادر بزرگتر از خود به نام های آرش و اورنگ دارد.

خانواده سیاوش خیرابی هنرمند بوده و در زمینه عکاسی فعالیت دارند.

این بازیگر جوان  سال سوم راهنمایی در یک کار ایفای نقش کرد که پس از آن به خاطر درس، به دنبالش نرفت.

تا این که در دوران دانشگاه برای یک کار مستند به آقای رزاق کریمی معرفی شد.

سیاوش خیرابی که لیسانس نرم افزار دارد، در ۱۹ سالگی به کلاس های آموزش بازیگری کانون سینما گران جوان رفت و از آن زمان تصمیم گرفت جدی تر به این حرفه بپردازد. وی در سال ۸۶ بازی در تله فیلم تلخون را تجربه کرد اما با نقش آفرینی درسریال تلویزیونی پربیننده ترانه مادری ساخته حسین سهیلی زاده در سال ۸۷۷ خوش درخشید و نامش مطرح شد. 

 

 

  در ادامه ضمن نگاهی به کارنامه هنری این بازیگر جوان، آخرین عکس های سیاوش خیرابی را مشاهده  فرمایید.

 

,[categoriy]

 

 عکس جدید سیاوش خیرابی

سریال های تلویزیونی که  سیاوش خیرابی در انها ایفای نقش کرد

۱۳۸۷- سریال ترانه مادری

۱۳۸۸- سریال از یاد رفته

۱۳۸۸- سریال دلنوازان

۱۳۸۹- سریال همچون سرو

۱۳۹۰- سریال سه پنج دو

۱۳۹۰- سریال مادر

۱۳۹۲- سریال آوای باران

۱۳۹۳- سریال سر به راه

 

,[categoriy]

 

عکس سیاوش خیرابی بازیگر ایرانی

فیلم های سینمایی سیاوش خیرابی

۱۳۸۶- فیلم سینمایی حس پنهان

۱۳۸۸- فیلم سینمایی نفوذی

۱۳۸۸- فیلم سینمایی لج و لجبازی

۱۳۹۰- فیلم سینمایی خیابان یک طرفه

۱۳۹۱- فیلم سینمایی یکی برای همه

۱۳۹۱- فیلم سینمایی لوک خوش شانس

۱۳۹۱- فیلم سینمایی حال خوب من

۱۳۹۲- فیلم سینمایی همه چی آرومه

۱۳۹۲- فیلم سینمایی جلب سیار

۱۳۹۳- فیلم سینمایی استخر

 

,[categoriy]

 

عکس آتلیه ای سیاوش خیرابی سال جدید

تله فیلم های سیاوش خیرابی

۱۳۸۶- تله فیلم تلخون

۱۳۸۷- تله فیلم مرد مجهول

۱۳۸۸ – تله فیلم باید رفت

۱۳۸۸- تله فیلم گنج خانه سفید

۱۳۸۸- تله فیلم پسرها سرباز به دنیا نمی آیند

۱۳۸۹- تله فیلم فراموشی

۱۳۸۹- تله فیلم خانه به خانه

۱۳۹۰- تله فیلم همسر مزاحم

۱۳۹۰- تله فیلم پرواز

۱۳۹۱- تله فیلم حباب

۱۳۹۲- تله فیلم مرغ تخم طلا

۱۳۹۳- تله فیلم جواد و فرشته

 

,[categoriy]

 

عکس اینستاگرام سیاوش خیرابی

 

,[categoriy]

 

عکس فیسبوک سیاوش خیرابی

 

,[categoriy]

 

عکس سیاوش خیرابی و فرزاد فرزین

 

,[categoriy]

 

عکس سلفی سیاوش خیرابی

 

,[categoriy]

 

عکس جالب سیاوش خیرابی و خانواده

 

,[categoriy]

 

عکس خصوصی خانوادگی سیاوش خیرابی

 

,[categoriy]

 

عکس سیاوش خیرابی در کنسرت فرزاد فرزین

 

,[categoriy]

 

عکس سلفی جدید سیاوش خیرابی

 

,[categoriy]

 

عکس سلفی شخصی سیاوش خیرابی

 

,[categoriy]

 

عکس شخصی جدید سیاوش خیرابی

 

,[categoriy]

 

عکس زیبای سیاوش خیرابی بازیگر آوای باران

 

,[categoriy]

 

عکس دیدنی سیاوش خیرابی

 

,[categoriy]

 

عکس سیاوش خیرابی در صحنه فیلمبرداری

 

,[categoriy]

 

عکس حالب سیاوش خیرابی جدید

 

,[categoriy]

 

عکس نوروز سیاوش خیرابی

 

,[categoriy]

 

عکس شخصی سیاوش خیرابی و برادر زاده

 

منبع :akairan

حاجــَے بازدید : 191 چهارشنبه 15 دی 1395 نظرات (0)

با بیوگرافی کوتاه و کاملی از “دیا میرزا” آغاز می کنیم. همبازی هندی محمدرضا گلزار از مراسم ازدواجش و زندگی شخصی اش می گوید. تجربه ای جدید که با هنرنمایی در کنار بازیگر مشهور ایرانی رقم خورد.

دیا میرزا ، همبازی هندی محمد رضا گلزار را بهتر بشناسید

 حضور محمدرضا گلزار بازیگر مشهور و توانمند سینمای کشورمان در فیلم سلام بمبئی به نوعی علت شناخته شدن همبازی او دیا میرزا بازیگر زن هندی به ایرانیان شد. انتشار تصاویری زیبا از گلزار و دیا میرزا در کنار هم در دنیای مجازی هنردوستان را مشتاق به شناخت هر چه بیشتر این بازیگر و تهیه کننده سینمای بالیوود شد.

بیوگرافی دیا میرزا

دیامیرزا با نام اصلی دیا هاندریچ متولد نهم دسامبر 1981 است که بعد از حضور در عرصه مدلینگ و پیروزی به عنوان بانوی برتر آسیا وارد بالیوود شد. او در رسانه ها به خاطر کارهای اجتماعی اش معروف است. دیا به همراه ساحل سنگا و زایدخان شرکتی به نام بورن فری اینترتینمنت در عرصه تهیه کنندگی فیلم را اداره می کند. اولین فیلم آنها «عشق برهم زننده زندگی» نام داشت که 17 اکتبر 2011 اکران شد.


دیا در حیدرآباد ایالت اوتارپرادش متولد شد. پدرش فرانک هاندریش نقاش و گرافیستی آلمانی بود که به معماری و طراحیدکوراسیون نیز می پرداخت و اصالتی مونیخی داشت. در حالی که مادرش دیپا از اهالی بنگال بود که او هم نقشه کش ساختمان و طراح دکوراسیون است و در حال حاضر فعالیت های اجتماعی مختلفی را در زمینه کمک به معتادان و الکلی ها انجام  می دهد. وقتی دیا چهارسال و نیمه بود والدینش از هم جدا شدند و نزدیک به پنج سال بعد پدرش از دنیا رفت. مادرش نیز در ازدواج مجدد، با احمدمیرزا زندگی خود را سر گرفت که او نیز سال 2003 از دنیا رفت. دیا برای کارهای هنری خود نام فامیل ناپدری اش را انتخاب کرد. 

هنگامی که در خیرات آباد در حومه حیدرآباد زندگی می کردند به دبیرستان دخترانه ویدیارانایا می رفت و بعد راهی کالج استنلی جونیور شد. در آخر نیز در رشته هنر از دانشگاه آندراپرادش در حیدرآباد فارغ التحصیل شد. بعد از آن دیا وارد رقابت های بانوی شایسته هند شد و سپس به مسابقات بانوی آسیا رسید و مقام اول را در سال 2000 کسب کرد. این مسابقات در فیلیپین انجام می شد و دیا میرزا اولین هندی بعد از 27 سال بود که به مقام اول می رسید. دیامیرزا مدتی است با ساحل سنگا ازدواج کرده است و همچنین در کنار زایدخان، دیگر بازیگر سینمای هند، شرکت تولید فیلمشان را اداره می کنند و به این شکل وارد دنیای  تهیه کنندگی نیز شده است.

دیا میرزا

بیوگرافی و زندگی شخصی دیا میرزا بازیگر زن هندی

دیامیرزا با پدر آلمانی، مادر بنگالی

من متولد حیدرآباد هستم و آنجا بزرگ شدم. اما پدرم آلمانی و مادرم بنگالی بودند. پدرم معمار و طراح گرافیک بود که به کل دنیا سفر می کرد و شیوه تدریس را به معلم ها یاد می داد. در یکی از همین سفرها و در بازدید از مکس مولر باون در دهلی، مادرم را می بیند که به طور اتفاقی مادر من هم زبان آلمانی را برای خواندن انتخاب کرده بود و آن زمان می توانست خیلی روان و خوب صحبت کند و حتی بنویسد. آنها طی یک عشق توفانی با هم ازدواج کردند و من به دنیا آمدم. 

وقتی چهارسال و نیم سن داشتم پدر و مادرم از هم جدا شدند و هر دو دوباره ازدواج کردند. پدر خودم وقتی 9 ساله بودم فوت کرد. از طرفی مادرم هم ازدواج کرد اما از اینکه ناپدری ام را پدر خونی خودم ندانم، متنفر بودم. او مرد شگفت انگیز و خوبی بود و هیچ وقت سعی نکرد جای پدر خونی ام را بگیرد. او هم در سال 20033 فوت کرد. ناپدری ام مسلمان و اهل حیدرآباد بود و من اسم فامیلم را از روی فامیل او برداشتم.

شوک بزرگ زندگی من
بزرگ ترین ضربه ای که خیلی روی زندگی ام تاثیر گذاشت، مرگ پدرم بود. من در هر مساله ای به او تکیه کرده بودم. همسر دومش باردار بود که او فوت کرد و بعد از مرگش آن خانم دوباره ازدواج کرد. این جوری شد که من تنها بچه اش در زمان زنده بودنش  بودم. البته نتوانستم جسدش را ببینم چون اجازه ورود به مراسم را نداشتم. راستش حتی قبل از اینکه ما برسیم خانواده اش همه کارها را انجام داده بودند و مراسم را تمام کرده و منتظر ما نمانده بودند. تا مدت زیادی نتوانستم گریه کنم چون باورم نمی شد که او فوت کرده است. 

مشکل کوچک دنیای بزرگ
من تنها فرزند پدر و مادرم بودم اما با اینکه تک فرزند بودم تا به امروز هیچ وقت مادرم با من رفتار نازپرورده ای نداشته است. او تمام سعی اش را کرد که من را مستقل بار بیاورد تا بتوانم روی پای خودم بایستم. یاد گرفتم که بارها همه چیز را از نو بسازم و اشتباهات و خرابی ها را جبران کنم. حرف های پدرم را هم هنوز به وضوح به یاد دارم. او مرد خیلی خلاقی بود و ای کاش همه مثل او بودند. او قهرمان من بود. وقتی پدر و مادرم از هم جدا شدند، من روزهای هفته پیش مادرم بودم و آخر هفته ها کنار پدرم. 

یادم هست یک روز وقتی که از مدرسه بازگشته بودم روی پله های بیرون نشسته و منتظر پدر بودم چون در خانه قفل بود. بعد از مدت کوتاهی او رسید و دید که ناراحتم. از من پرسید:« چرا اینقدر ناراحت به نظر می رسی؟» و من جواب دادم:« به خاطر اینکه من مشکلات زیادی دارم.» این حرف از دهان بچه ای به سن من بامزه بود و او خندید و گفت:« جدی؟ بیا برویم چیزی نشانت بدهم.» مرا به اتاقم در خانه خودش برد که همه آن را با دست های خودش ساخته بود، از تخت و کمد گرفته تا اسباب بازی ها. بعد نقشه جهان را نشانم داد. 

روی چند نقطه دست گذاشت و کشورهایی را به من نشان داد تا نوبت به حیدرآباد رسید که یک نقطه ریز بود. من سردرگم به او نگاه کردم و پرسیدم:« حیدرآباد فقط یک نقطه است پدر؟» و او گفت:« حالا می توانی تصور کنی که مشکلت اصلا بزرگ نیست؟» پدرم در آن سن پایین چنین چشم اندازی را به من نشان داد و همین داستان سالیان سال به من کمک کرد. به طوری که هر وقت ناراحت می شوم این قصه را به خودم یادآوری می کنم.

مادر قهرمان من
مادرم را بیشتر از همه دوست دارم. حس می کنم بند نافم با او هرگز قطع نشده است. رابطه من با مادرم از یک رابطه معمولی دختر و مادری فراتر رفته چون ما بیشتر تجربیات زندگی مان را با هم شریک بودیم. زندگی به او خیلی فشار آورد، چیزهای زیادی را از دست داد و من می دیدم که او هر بار دوباره برخاست، جنگید و کاری کرد که اتفاق هایی که می خواست بیفتد. سال های زیادی را کار کرد. بعد از فوت پدر دومم به علت نارسایی چند عضو، مادر با من در بمبئی زندگی کرده، برای بهبود در مرکز درمانی ریکاوری کار می کند.

مرگ عجیب ناپدری ام
راستش کمی دیر با ناپدری ام ارتباط برقرار کردم. یعنی زمانی که به دوره نوجوانی رسیده بودم ولی این ارتباط خیلی نزدیک و پر از احترام بود. البته وقتی کوچک تر بودم نمی دانست چطور با من ارتباط برقرار کند. زمانی ارتباط خوبی بین ما برقرار شد که من خانه را ترک کردم و به بمبئی آمدم. آن زمان بود که فهمیدم چه نقش مهمی در زندگی من داشته و من چقدر دوستش دارم. 

من دیگر شانس بازگشت به حیدرآباد را پیدا نکردم تا با او زندگی کنم اما خوشحالم که در چند سال آخر عمرش یک رابطه دوست داشتنی با او داشتم. هیچ وقت روزی را که او به خانه من در بمبئی آمد فراموش نمی کنم. آن خانه را در 21 سالگی خریده بودم. روی تابلوی بیرون خانه نوشته بود میرزا... اصلا فکرش را نمی کردم که به آن نوشته توجه کند. به محض اینکه از آسانسور پیاده شد به سمتش رفت و با دقت نگاه کرد، اشک در چشمانش جمع شد، من را بغل کرد و گفت:« تو دختر من نیستی، تو پسر منی» و یک سال بعد از این ماجرا او نیز فوت کرد. آن زمان من برای فیلمبرداری در لندن بودم و مادرم هم همراه من بود. در واقع این از معدود دفعاتی بود که اصرار کرده بودم مادرم همراه من باشد چون فیلمبرداری بلندمدتی بود. 

شب بود که دخترعمویم تلفن زد و خبر داد که ناپدری ام بستری شده و به کما رفته است. اما گفت هرچیزی را که بگوییم می شنود و آیا می خواهم چیزی به او بگویم؟ گوشی را دم گوشش گذاشت و من گفتم:« پدر، تو قول داده بودی تا مرا عروس نکرده ای هیچ جا نمیروی، پس نمی توانی مرا تنها بگذاری.» آن طور که به من گفتند او پلک هایش را در جواب من تکان داد. این آخرین مکالمه من با او بود.


نقش دوستان و آدم ها
به نظرم روابط مهم ترین جایگاه در زندگی انسان را دارد چرا که تعادل، هارمونی و قدرت شما از خانواده و دوستان و کسانی که دوست شان دارید نشات می گیرد. چیزی مهم تر از خانواده و دوستان در زندگی نیست و آنها روی تمام عملکردهای شما در زندگی تاثیر می گذارند.

دنیای بی مانند آغوش مادر 
مادرم تمام دنیای من است. صادقانه بگویم هیچ جای دنیا آغوش مادر نمی شود. چرا که هیچ جا چنین امنیتی حس نمی کنید. او شما را قضاوت نمی کند و پر از عشق و آینه زندگی شماست. 

زمان بندی خاص خدا
در مورد ازدواجم با ساحل سنگا باید بگویم که بیشتر از هر چیز از طرز تفکرش خوشم می آید. هرگز ندیدم با مردم متفاوت رفتار کند و این برای من خصیصه بسیار مهمی است. خیلی کم پیش می آید کسی را پیدا کنید که دیگران را قبل از خودش قرار بدهد و با همه افراد با وقار و احترام رفتار کند. من از روزی که ساحل را دیدم در ذهنم با او ازدواج کرده بودم. راستش من به زمان بندی خدا خیلی اعتقاد دارم. حتما دلیلی بود که قبل ها این اتفاق نیفتاده بود.


خواستگاری رویایی من
وقتی که من و همسرم با هم آشنا شدیم من 32 و ساحل 33 ساله بودیم. سطح خانوادگی هر دو ما تقریبا یکی بود. نقاط مشترک زیادی داریم. هردو آدم های رک ولی آرامی هستیم. عاشق غذا، فیلم و موسیقی هستیم. از آن زمان 55 سال می گذرد.  شرکت فیلمسازی مان را با هم راه انداختیم. آن زمان به نیویورک رفته بودیم که یک روز ساحل از من خواست که به پل بروکلین برویم. 

جایی که دوران تحصیلش را گذرانده بود. زمانی که به میانه پل رسیدیم ناگهان در مقابل من زانو زد و از من خواستگاری کرد.  شگفت انگیز بود مانند صحنه ای از یک فیلم. توریست های زیادی از کشورهای مختلف آنجا بودند که با دیدن این صحنه شروع به دست زدن کردند. واقعا چیزی فراتر از واقعیت بود. همان چیزی بود که ارزش این همه صبر کردن را داشت. 

ازدواج ساده و بدون تجمل

مراسم ازدواج ما یک ازدواج پنجابی ساده بود که سه روز به طول انجامید. ما هر دو زیاد اهل تجمل نیستیم؛ بنابراین مراسم خیلی باشکوهی نداشتیم. دوستان محدودی را دعوت کرده بودیم و حتی برخی از اعضای دور خانواده نیز دعوت نبودند. راستش نمی خواستیم خیلی شلوغ بازی کنیم!

من و همسرم در شراکت هم با هم مشکلی نداریم. ممکن است خنده دار به نظر برسد اما باید این مساله را ذکر کنم که وقتی افراد مختلف به دفتر ما می آیند شاید به واسطه اسم من به اینجا قدم بگذارند. اما ما همه کارها را با هم انجام می دهیم و برای کار هم ارزش قائل هستیم. ساحل روابط عمومی خوبی دارد و می تواند افراد را در کنار یکدیگر قرار دهد. 

گاهی برای خودم هم جای تعجب دارد که چگونه این قدر خوب همه کارها را مدیریت می کنیم و در عین حال وارد حریم شخصی یکدیگر نمی شویم. ساحل کسی است که به برابری زن و مرد بسیار معتقد است و فضای کافی به من می دهد. شش سال است که این شرکت را با هم اداره می کنیم و تنها چیزی که ما را در کنار یکدیگر نگه داشته این است که خودخواهی جایی در رابطه کاری ما ندارد. 

زن ها را جدی بگیرید
یکی از مشکلات تهیه کننده بودن برای من، زن بودن است و اینکه بعضی ها آدم را در این حرفه جدی نمی گیرند؛ همان طور که وقتی با تهیه اولین فیلم خودم، کارم را در این زمینه شروع کردم همه مرا دست کم گرفتند اما خیلی ها از نتیجه کار من شگفت زده شدند. از طرفی با فیلم دومم نشان دادم که من هم می توانم در این حرفه موفق باشم؛ بنابراین زن ها را در هرکاری جدی بگیرید.

دیا میرزا و محمدرضا گلزار

عکس دیا میرزا و محمدرضا گلزار در فیلم سلام بمبئی

همکاری با رضا گلزار
این برای اولین بار است که در یک پروژه مشترک سینمایی کار می کنم که البته بیشتر عوامل آن ایرانی هستند. از بازی در کنار رضا گلزار واقعا خوشحالم. او یک بازیگر فوق العاده است و جدا از قدرت بازیگری، چهره ای خاص دارد. 

به نظرم او یکی از زیباترین آدم های روی کره زمین است. از قربان محمد پور نیز تشکر می کنم. او یک کارگردان مهربان است و امیدوارم همیشه شاد و خندان باشد. ضمن اینکه در این مدت مردم ایران نیز به من لطف زیادی داشتند و در صفحه شخصی من علاقه خودشان را نسبت به من نشان دادند که از همه آنها تشکر می کنم.

مهم ترین بخش زندگی
مهم ترین و بزرگ ترین مساله زندگی انسان، سلامتی است و متاسفانه زمانی به این مساله پی می بریم که بیمار می شویم. در یک آهنگی شنیدم که می گفت بدن تو مهم ترین ابزاری است که در دست داری. پس زمانی می توان از این ابزار استفاده کرد که سالم باشد و تفکر سالم هم نتیجه داشتن بدنی سالم است. اگر از سلامت کافی برخوردار باشید می توانید در زندگی تصمیمات درست بگیرید، درست عمل کنید و به امیال و رویاهای تان برسید. 

همچنین می توانید از کسانی که دوست شان دارید حمایت و محافظت کنید. سلامتی کلید همه چیز است و قدرت تان را افزایش می دهد. متاسفانه برخی به دیگران اهمیت می دهند ولی به خودشان نه. باید به تغذیه و روش زندگی خود بسیار توجه کنیم.

دیا میرزا ، بیوگرافی و زندگی شخصی دیا میرزا، همبازی گلزار

حاجــَے بازدید : 255 چهارشنبه 15 دی 1395 نظرات (0)

نام:بهرام

نام خانوادگی:رادان

تاریخ تولد:1358/2/8

محل تولد :تهران

تحصیلات:فارغ التحصیل مدیریت بازرگانی

تاهل:مجرد

------------------------------------------------

 بهرام رادان در  8 اردیبهشت ماه سال 1358 (28 آوریل 1979)، در تهران متولد شد. 

       بهرام رادان در آغوش پدر کودکی بهرام رادان  

بهرام رادان و پدر و مادرش 

 

 بهرام رادان در کنار پدر و مادرش

 

او فارغ التحصیل رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه آزاد اسلامی می باشد. او دوره بازیگری را در سال 1378 و در آموزشگاه هیوا فیلم گذراند و در همان سال برای بازی در فیلم شور عشق ساخته نادر مقدس انتخاب شد.

 

بهرام رادان


  در اولین حضور سینمایی تنها به واسطه چهره اش شناخته شد:شور عشق اما فیلم به فیلم به دانش سینمایی خود افزود و توانست فوت و فن بازیگری را بیاموزد تا اینکه در چهارمین نقش آفرینی اش کاندید دریافت تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد در  پنجمین جشن خانه سینما شد:آواز قو. رادان سپس موفق به کسب سیمرغ بلورین نقش اول مرد نیز شد که با انتقاداتی از سوی برخی محافل سینمایی روبرو شد.

 

 بهرام رادان و مهناز افشار در فیلم شور عشق


 بهرام رادان پس از بازی در فیلم های شورعشق و آواز قو در سال 1379 در فیلم سینمای آبی به کارگردانی حمید لبخنده به ایفای نقش پرداخت. داستان آن این است که دختری به نام مهتاب (هدیه تهرانی) با جوانی به نام ارسطو (بهرام رادان) به عمد تصادف می کند و همین تصادف باعث آشنایی و درگیری آنها باهم می شود.

 

بهرام رادان و هدیه تهرانی در فیلم آبی


بهرام رادان در سال 1383 با بازی در فیلم سینمایی گاو خونی به کارگردانی و نویسندگی بهروز افخمی و تهیه کنندگی علی  معلم بر اساس گاوخونی (رمان) نوشته جعفر مدرس صادقی موفق به کسب تندیس حافظ شد.

 بهرام رادان در فیلم گاوخونی

 گاوخونی داستان کابوس های جوانی را حکایت می کند که خاطرات پدر مرده اش، شهر زادگاهش یعنی اصفهان و رودخانه زاینده رود او را به مرز پریشانی می رساند.


فیلم سربازهای جمعه به کارگردانی و نویسندگی مسعود کیمیایی و تهیه کنندگی مرتضی شایسته ساخته سال 1382 است. بهرام رادان برای بازی در این فیلم موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از بیست و دومین جشنواره بین  المللی فیلم شد.  این فیلم داستان چند سرباز است که یک روز جمعه به همراه گروهبان خود به شهر می آیند. این روز تعطیل اما برای آنها حوادثی تازه در پی دارد و آنها را به نگاهی دیگر می رسان

 بهرام رادان و محمدرضا فروتن در فیلم سربازهای جمعه

 فیلم سربازهای جمعه در بیست و دومین دوره جشنواره فیلم فجر (1382) در بخش بهترین بازیگر نقش دوم زن (مریلا زارعی) سیمرغ بلورین مسابقات را کسب کرده است.همچنین این فیلم در دو بخش بهترین بازیگر نقش دوم مرد (بیژن امکانیان) و بهترین صدابرداری (اسحاق خانزادی) نیز کاندیدا مسابقات بوده است.


هرام رادان به تازگی در فیلم سینمایی آتش بس 2 که ادامه فیلم آتش بس میباشد در کنار میترا حجار به ایفای نقش پرداخت  این فیلم همانند سری نخست آن با استقبال خوبی رو برو شد و فروشی میلیاردی داشت.

 

بهرام رادان و میترا حجار در آتش بس

 

در خلاصه ی داستان این فیلم آمده است:«یک زوج جوان و تحصیلکرده که عازم سفری به خارج از کشور هستند، پس از سال ها مشاور خانواده ی خود را به طور اتفاقی در فرودگاه ملاقات می کنند و در مدت زمانی که منتظر پرواز خود هستند، اتفاقات سال هایی از زندگی خود را در مدتی که مشاور آن ها در خارج از کشور بود، مرور می کنند.»


 

خوانندگی:

بهرام رادان

رادان در یک آلبوم موسیقی تحت عنوان روی دیگر خوانندگی کرده است.

 

 فیلم شناسی بهرام رادان

 

سینمایی

1379 شور عشق 

آواز قو 

آبی 

1381 طلوع تاریک 

ساقی 

1381 گاوخونی 

عطش 

رز زرد 

1382 شمعی در باد 

سربازهای جمعه 

گیلانه 

1383 رستگاری در هشت و بیست دقیقه 

ازدواج صورتی 

1384 حکم 

تقاطع پدرام 

1385 خون بازی 

چهارانگشتی 

سنتوری  

1386 کنعان 

1387 بی پولی 

کارناوال مرگ 

زادبوم 

راه آبی ابریشم 

تردید 

1388 تهران 1511 

نقطه بی بازگشت

آدم کش 

1389 یکی از ما دو نفر 

1391 پل چوبی 

نقش و نگار 

تراژدی

جوایز

نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از پنجمین جشن خانه سینما برای فیلم آواز قو - 1381

برنده تندیس حافظ برای فیلم گاوخونی - 1383

برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از بیست و دومین جشنواره بین المللی فیلم برای فیلم سربازهای جمعه- 1382

برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از بیست و پنجمین جشنواره بین المللی فیلم فجر برای فیلم سنتوری- 1385

نامزد تندیس حافظ برای فیلم سنتوری - 1389

 
 

بهرام رادان در نقش های متفاوت

بهرام رادان در آواز قو

آواز قو

بهرام رادان و مهران مدیری و مهناز افشار در پل چوبی

پل چوبی

بهرام رادان در کارناوال مرگ

کارناوال مرگ

بهرام رادان در فیلم تراژدی

تراژدی

بهرام رادان در فیلم راه آبی ابریشم

راه آبی ابریشم

بهرام رادان و الهه حصاری در فیلم نقش و نگار

نقش و نگار

بهرام رادان و میترا حجار و مهرانه مهین ترابی در آتش بس 2

آتش بس 2


بهرام رادان ، بیوگرافی و عکس های بهرام رادان

منبع : نمناک

حاجــَے بازدید : 51 چهارشنبه 15 دی 1395 نظرات (2)

در این بخش از سایت ایران نیوفان  آزیتا حاجیان بازیگر سریال تا ثریا را آماده کرده ایم.

 

آزیتا حاجیان فعالیت در سینما را از سال ۱۳۶۸ با فیلم «دزد عروسک‌ها» ساخته محمدرضا هنرمند آغاز کرد. وی در سال ۱۳۷۷ در هفدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر برای بازی در فیلم روبان قرمز به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در بخش بین‌الملل شد.

 

آزیتا حاجیان

نام اصلی : هدی حاجیان

زمینه فعالیت : تلویزیون، سینما و تئاتر

تولد : ۲۱ دی ۱۳۳۶

11 ژانویهٔ ۱۹۵۸ ‏(۵۷ سال)

ملیت : ایرانی

پیشه : بازیگر

سال‌های فعالیت :  سینما از ۱۳۶۸ تا کنون

تئاتر از ۱۳۵۴

همسر(ها)  : محمدرضا شریفی‌نیا (همسر سابق) محمد کریمی هراتی

فرزندان : مهراوه شریفی‌نیا (۱۳۶۰) – ملیکا شریفی‌نیا (۱۳۶۵)

مدرک تحصیلی :  لیسانس رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر.

 

زندگینامه آزیتا حاجیان
 حاجیان لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیکِ دانشگاه هنر است. آغاز فعالیت هنری او از ۱۳۵۴ با نمایش «خورشید خانم آفتاب کن» بود. از دیگر نمایش‌های آزیتا حاجیان می‌توان به «بهرام چوبینه»، «ژاندارک»، «نسل آواره»، «نمایش بی کلام»، «دایره گچی قفقازی» و … اشاره کرد.

 

آزیتا حاجیان فعالیت در سینما را از سال ۱۳۶۸ با فیلم «دزد عروسک‌ها» ساخته محمدرضا هنرمند آغاز کرد. وی در سال ۱۳۷۷ در هفدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر برای بازی در فیلم روبان قرمز به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در بخش بین‌الملل شد.

 

زندگی شخصی آزیتا حاجیان
 آزیتا حاجیان پس از جدایی از محمدرضا شریفی نیا با محمد کریمی هراتی ازدواج کرد. همسر وی در سال ۱۳۵۶ هم دانشگاهی او در دانشکده هنرهای دراماتیک بوده، وی طراح صحنه تئاتر هست و در یکی از نمایش‌ها که حاجیان نقش ژاندارک را بر عهده داشت به عنوان طراح صحنه در کنار گروه حضور داشت. آقای هراتی رشته طراحی داخلی را در کانادا خوانده‌‌است.

 

بیوگرافی آزیتا حاجیان به همراه تصاویر و مصاحبه با وی

گفتگو با آزیتا حاجبان خانم بی حاشیه

در شرایط پرتنش و پر از اضطراب جامعه ما خیلی از افراد هستند که دنبال راه های مختلف برای رسیدن به آرامش و ثبات می گردند. خیلی ها دوست دارند در این زمینه از تجربه های افرادی که آرامش دارند استفاده کنند و شیوه زندگی آنها را الگو قرار دهند.

 

سراغ یکی از بازیگرانی رفتیم که به سمبل آرامش معروف است آزیتا حاجیان همیشه به عنوان بازیگری آرام و انرژی مثبت شناخته می شد. چه دوستان و آشنایان این بازیگر و چه کسانی که حتی برای یک بار با او از نزدیک ملاقات داشته اند می دانند که او زنی، متین، آرام و در عین حال پر از انرژی است. او درباره مسائل و حواشی ای که برای زندگی شخصی اش به وجود آمده هم مدیریت درستی داشته و در تمام این مدت هم سعی کرده با غلبه بر مشکلات، آرامش خودش را حفظ کند. اما چگونه؟

 

خانم حاجیان! خیلی از کسانی که شما را از نزدیک می شناسند می دانند که در زندگی شخصی تان آرام هستید. به نظرتان برای رسیدن به آرامش در زندگی باید چه کار کنیم؟
 – عموما وقتی کسی جهان بینی مخصوص به خودش را داشته باشد، یعنی کل جهان هستی برای یک مفهوم مشخص داشته باشد در مواقعی که در زندگی دچار اضطراب و گمگشتگی می شود، می تواند با توجه به آن جهان بینی آرامش خودش را حفظ کند. وقتی اتفاقی ناخوشایند برای ما می افتد، اگر قرار باشد تمام مدت درگیر عمل ها و عکس العمل های زندگی روزمره شویم قطعا باید خیلی قوی باشیم تا بتوانیم آرامشمان را حفظ کنیم.

 

درواقع خیلی بعید است که زندگی روزمره بتواند به ما آرامش دهد چون خصوصا در کشور ما مدام دچار اضطراب و بی ثباتی از نظر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی هستیم و این مساله ما را به هم می ریزد. بنابراین اگر هرکسی با توجه به نوع نگرشش به جهان هستی یا همان جهان بینی ای که به آن اعتقاد دارد به معضل یا مشکلی که برایش پیش آمده نگاه کند، می تواند با تکیه به آن آرامشش را به دست آورد.

 

به نظرتان چطور می توان به این جهان بینی رسید؟
 – به نظرم هم مطالعه در این زمینه دخیل است و هم فرهنگی که در آن بزرگ می شوید. البته تفکر هم در این زمینه نقش زیادی دارد. فردی که لحظه تولد تا مرگ را فقط در تفریح، لذت و فراموشی می بیند بعید است به جهان بینی جدی ای برسد، البته شاید هم برسد و راهکار دیگری پیدا کند. اما من معتقدم مسائل مختلف باید برای افراد دغدغه باشد و دنبال آنها بگردند. مگر می شود صبح که از خواب بیدار می شوی به آسمان نگاه کنی و به فکر نیفتی؟ چطور ممکن است گل هزار رنگ را ببینی و به آن فکر نکنی؟

 

کشور ما کشوری مذهبی است و زمینه این نوع جهان بینی در آن تقویت شده، در نهایت این جهان بینی ها در فضایی که زندگی می کنیم جهت پیدا می کند. من کاری به این ندارم که کدام درست است یا کدام غلط، حرف من این است آرامش فردی که جهان بینی قوی ای دارد خیلی بیشتر از آدمی است که هیچ گونه اعتقادی به این قضیه و مسائل جهان هستی ندارد.

 

خانم حاجیان به نظر شما برای رسیدن به آرامش و در ادامه حفظ آن چه راهکارهای علمی و عملی ای وجود دارد؟
 از نظر علم روان شناسی اخیرا برخی راهکارها برای به آرامش رسیدن پیشنهاد می شود. راه هایی مثل یوگا. همین طور مدیتیشن که راه دیگری است برای به آرامش رسیدن. به نظرم این روش ها ما را از اضطراب های روزمره زندگی دور می کند و به عمق می برد، عمقی که خیلی سنگین است و با هر طوفانی تکان نمی خورد.

 

بیوگرافی آزیتا حاجیان به همراه تصاویر و مصاحبه با وی

درواقع منظورتان این است که اعتقادداشتن به شیوه ای که برای به آرامش رسیدن انتخاب می کنیم تاثیر مهمی در نتیجه ای که از آن کار می گیریم، دارد؟
 –  بله، همین طور است. کسانی که اعتقاد جدی به موضوعی دارند آرامش پرثبات تری در زندگی شان دارند. اما در مقابل کسانی که به هیچ جریانی در زندگی باور ندارند، ممکن است زودتر دستخوش اضطراب ها و نوسان ها شوند. به هرحال قرار است در این دنیا از نقطه A به نقطه B برسیم، از تولد تا مرگ، وقتی قرار است این مسیر را طی کنیم من ترجیح می دهم با آرامش بیشتری آن را پشت سر بگذرانیم.

 

آرامش داشتن در زندگی برای خودتان چقدر اهمیت دارد؟ اینکه بحران ها، مسائل و مشکلات را با صبوری و آرامش طی کنید.
 – این موضوع برای خودم خیلی اهمیت دارد و از راهکارهای مختلفی از جمله مواردی که گفتم برای آرامش داشتن استفاده می کنم. من مدیتیشن انجام می دهم، علاوه بر آن ما به دلیل شغلی که داریم خیلی بیشتر از مردم عادی یا شاغلان مشاغل دیگر دستخوش اضطراب می شویم. درواقع شغل ما چه از نظر تخصصی و چه از لحاظ ارتباط اجتماعی اضطراب زاست و من سعی می کنم از راه های مختلف این اضطراب را به حداقل برسانم.

 

ما ناچاریم حداقل برای حفظ سلامت روانی مان حواسمان به جریان های مختلف باشد و آسیب پذیری های خودمان را بشناسیم. به نظرم شناخت آسیب پذیری هر فرد یکی از مهم ترین کمک هایی است که او می تواند به خودش کند. وقتی از آسیب پذیری ات باخبر شوی می توانی از آن مراقبت کنی، مثل زمانی که بدن فردی بیمار است، مثلا کلسترولش بالاست و پزشک به او می گوید گوشت قرمز مصرف نکند و او هم مراعات می کند، درد مورد روح و روان هم خودش را در شرایط استرس، اضطراب و آشفتگی قرار نمی دهد.

 

شما چقدر سعی کردید خودتان را از این آشفتگی ها دور نگه دارید؟
 –  چون شغل من سینماست راجع به آن حرف می زنم و قضاوت می کنم. من در سینما اهل حاشیه نیستم. به نظرم حاشیه در این حرفه بسیار اضطراب برانگیز است. یکی از راهکارهای من برای اینکه بتوانم آرامشم را به دست بیاورم این است که مطلقا در حاشیه سینما نیستم و خودم را از این قضیه دور می کنم.

 

خودم به این نکته پی برده ام که حواشی شغلم می تواند آسیب پذیری ام را تشدید کند به همین دلیل معتقدم آدم ها باید روی روحیات خودشان و شناخت آنها متمرکز باشند. اگر هرکسی ضعف های خودش را بشناسد قطعا بیشتر مراقب آنها خواهد بود و با تمرین می تواند آسیب پذیری هایش را در معرض هجوم قرار ندهد.

 

بیوگرافی آزیتا حاجیان به همراه تصاویر و مصاحبه با وی

حواشی ای که در زندگی افراد وجود دارد، باید به نحو درستی مدیریت شود تا در نهایت همه چیز آرامش ختم شود. شما چگونه این مسائل را مدیریت می کنید؟
 – صددرصد همین طور است. مسائلی که پیش می آید باید مدیریت شوند. سینما شغل جذابی است که خیلی توی چشم است. درواقع عالم سینما مثل یک چراغ شبرنگ و ویترین است که روی شما زوم می شود و لحظاتی برای شما لذت بخش و گاهی اوقات هم آزاردهنده می شود. به همین دلیل حاشیه آن هم زیاد است.

 

راستش نباید به آن لحظات شیرین خیلی دل خوش کرد چون زودگذر است و آسیب هایی هم که در ادامه می تواند در پی داشته باشد به لحظات شادی ساز و بقیه مسائلش نمی ارزد. بنابراین هرچه کنار زندگی خودت آشفتگی و شلوغی ایجاد کنی می توانی زندگی ات را با آرامش بیشتری طی کنی.

 

به جز این راه هایی که اشاره کردید، چقدر کتاب خواندن در این زمینه را به کسانی که دنبال کسب آرامش هستند توصیه می کنید؟
 –  کتاب خواندن و فیلم دیدن به نظرم عالی هستند که مباحث آنها درباره روان شناسی فردی است که آنها هم خیلی می توانند موثر و کمک کننده باشند. با توجه به شخصیت و نوع علاقه مندی افراد حتی کتاب های فلسفی و اجتماعی و حتی بعضی رمان ها هم می توانند تاثیر زیادی روی افراد بگذارند. گاهی اوقات پیش می آید رمانی می خوانی و آنقدر با آن درگیری که ناخودآگاه آرامش در تو به وجود می آید. این اتفاق درباره فیلم و سریال ها هم می افتد، البته فیلم های قوی و خوب که تو را به شدت درگیر می کنند و علاوه بر آن آموزش های زیادی هم از لحاظ رفتاری و انسانی به شما می دهند.

 

از بین کتاب هایی که خودتان خوانده اید نمونه خاصی مد نظرتان هست که به آن اشاره کنید؟
 –  اخیرا کتابی از موراکامی به نام «کافکا در کرانه» خواندم که به نظرم خیلی قشنگ بود. سال ها پیش هم کتابی خواندم که خیلی به نظرم قشنگ بود و تاثیر خوبی روی من داشت به نام «وقتی نیچه گریه کرد» زمانی که 16 ساله بودم «ابله» داستایوفسکی را هم خواندم و به نظرم آنقدر عالی بود که هیچ وقت فراموشش نمی کنم. شاید آن زمان آن کتاب برایم سنگین بود اما خیلی دوستش داشتم و برایم موثر بود. در زمینه سریال هم وقتی «آناتومی» را می بینم خیلی برایم خوب است و از آن نکات زیادی یاد می گیرم.   

 

تصاویر آزیتا حاجیان

بیوگرافی آزیتا حاجیان به همراه تصاویر و مصاحبه با وی

عکس های آزیتا حاجیان

 

بیوگرافی آزیتا حاجیان به همراه تصاویر و مصاحبه با وی

جدیدترین عکس های آزیتا حاجیان

 

بیوگرافی آزیتا حاجیان به همراه تصاویر و مصاحبه با وی

منبع:ایران ناز

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 383
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 11
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 82
  • آی پی دیروز : 43
  • بازدید امروز : 184
  • باردید دیروز : 179
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 893
  • بازدید ماه : 4,368
  • بازدید سال : 29,453
  • بازدید کلی : 143,243
  • #مـن_حـمایـت_میکنم(:

    کمک به موسسه محک